loading...
من، پژمان و آیسان
لایو بازدید : 3 سه شنبه 12 آذر 1392 نظرات (0)

واسم خیلی شیرینه که تو بازی کردن رو یاد گرفتی.مامان سی سی همیشه کنارت می خوابید و تو رو به سمت خودش کج میکرد و می خوردت تو هم می خندیدی و کیف میکردی و کم کم واکنش نشون دادی و موهاشو گرفتی و چشمات رو بستی.حالا به محض اینکه کنارت دراز بکشیم و سرمون کنار سرت باشه خودت می چرخی سمتمون،چشمات رو می بندی،دهنت رو باز میکنی و سرت رو تکون میدی که می خوای ما رو بخوری و اگه بتونی موهامونو میگیری و می خندی. نمی دونی چه لذتی داره هوشیاری تو ...

دیروز جلو آینه واسه خودت ژست میگرفتی.دلت رو میدادی جلو.چونت رو می چسبوندی به گردنت و قلدری می کردی.حیف که تا دوربین رو میبینی ژستت رو ول میکنی و زل میزنی به آدم... به قول عموت به هیشکی رو نمیدی. حتی آیسان توی آینه باید بدونه که تو نازدار خانومی ....

چند شب هست که خوب میخوابی.هنوز ۵-۶ بار بیدار میشی و شیر میخوری اما شب ها زودتر خواب شبت شروع میشه و صبحها دیرتر بیدار میشی. خودت می دونی چقدر عزیزی. تا بهت میگم سلام خانوم.عرض ارادت و احترام می خندی و دست و پا میزنی.شیرینی.خیلی ...

گذر ایام می ترسونتم.اینکه به اندازه نیازم از روزهای تو لذت نبرده باشم.این حس رو توی خیلی از وبلاکهای مامانا دیدم.حسی که نمیشه واسش کاری کرد.همه کارها رو معوق کردم و از این روزها لذت میبرم اما بازم سرعتشون خیلی زیاده... خدایا ...

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 4
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 2
  • بازدید کلی : 24